نوربالا| ماری که 2 خلبان را نجات دادیک سرهنگ خلبان در دفاع مقدس می گوید: داشتیم با خودرو به سمت مقر گروهان حرکت می کردیم که با دیدن یک مار از جیپ بیرون پریدیم. دنبال چوب می گشتیم تا مار را از جیپ بیرون آوریم. - به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، با توجه به اینکه جنگ تحمیلی در جنوب کشور اتفاق افتاده بود، در بیشتر مناطق حشرات موذی، خزندگان سمی و حیوانات دیده می شد و همین مسأله امروز بخشی از روایت رزمندگان دفاع مقدس را به خود اختصاص داده که این روایت ها در کتاب جنگ، انسان، حیوان به قلم مرتضی سلطانی نوشته شده است. در ادامه خاطره ای از سرهنگ خلبان محمدعلی احمدآبادی را در این کتاب می خوانیم. سال 60 دانشجوی سال دوم دانشکده افسری بودم. با سرگرد قدرت الله شعبانی که فرمانده گردان ما بود، به سمت مقر گروهان حرکت کردیم. سرگرد شعبانی رانندگی را برعهده داشت. یک لحظه صدای پنچری لاستیک به گوشمان رسید. سرگرد با توقف کنار جاده خاکی، گفت: زود یک دستی به لاستیک ها بزن، نکنه پنچر شده باشد. تند از جیپ پیاده شدم و با نگاه و مشت زدن به لاستیک ها کنارش نشستم و گفتم: خیر، حتی زاپاسمان هم سالم است! دوباره حرکت کردیم و سرگرد با شنیدن مجدد صدا، ماشین را خاموش کرد تا موتور و زیر ماشین را بررسی کنیم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |